top of page

سیاست منطقه ای ایران

امیر طیرانی


سیاست منطقه ای ایران بعد از پیروزی انقلاب تحت تاثیر آزادی فلسطین وصدور انقلاب پایه ریزی شد.

در همین رابطه و برمبنای این سیاست ، واحدی در سپاه پاسداران انقلاب به نام "نهضت های رهایی بخش " تشکیل گردید. این واحد با ایجاد ارتباط با نیروهای حامی انقلاب اسلامی در کشورهای مختلف از فیلی پین تا شما آفریقا و از جمله کشورهای منطقه وهمسایگان ایران را با دراختیار قراردادن دفتر های غیر علنی درایران ، به آموزش وسازماندهی آنها پرداخت . مسئولیت این واحد بر عهده سید مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری قرارداده شد . وی تا سال 1365 در این واحد حضور داشت . در آن زمان به دنبال اختلاف میان جناح های سیاسی در داخل حاکمیت و به دنبال افشای سفر مک فارلین به ایران ، سید مهدی هاشمی از کار برکنار، بازداشت و سپس اعدام شد . ودر همین رابطه نیروهای حامی وطرفدار وی و آیت الله منتظری نیز از کار برکنار و برخی از آنها بازداشت و زندانی شدند .

 بعد از این اتفاق ، واحد نهضت های رهایی بخش تعطیل و به جای ان واحد جدیدی به نام نیروی قدس تشکیل گردید  مسئولیت این واحد برعهده یکی از فرماندهان سپاه به نام احمد وحیدی قرارداده شد ولی به رغم تشکیل این واحد ، فعالیت های برون مرزی سپاه با افول و کاهش روبه روشد..

یکی از مهم ترین اقداماتی که در این دوره از سوی ایران به عمل آمد تشکیل حزب الله لبنان بود که در کنار تشکیلات سازمان امل وحرکت المحرومین  که پیش از پیرزوی انقلاب از سوی امام موسی صدر  در عرصه سیاسی لبنان تاسیس شده بود ودکتر چمران نیز نقش بسزایی در فعالیت های آن داشت  شروع به فعالیت کرد. در تشکیل حزب الله لبنان ،علی اکبر محتشمی سفیر وقت ایران در سوریه نقش عمده داشت .

از همان اوان و به دنبال اختلاف میان مواضع سیاسی جمهوری اسللمی و سازمان فتح به عنوان مهم ترین سازمان سیاسی فلسطین ، رابطه ایران با این سازمان رو به کاهش گذاشت و کمک های نظامی و حمایتی ایران به سمت  حزب الله لبنان و برخی گرو ههای فلسطینی همچون جبهه دمکراتیک خلق به رهبری نایف حواتمه وجبهه خلق برای آزدی فلسطین به رهبری جرج حبش تمایل پیدا کرد . در هیم حال ایران به دنبال شکل گیری انتفاضه و به دنبال آن تشکیل حمایس و بعدها چهاد اسلامی فلسطین ، ایران به حمایت از آنها پرداخت . 

این سیاست و همچنین حمایت های پنهان از نیروهای هوادار انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه همزمان با ارتباط با دولت های منطقه به صورت کجدار و مریز تا اواسط و یا اواخر دهه 1370 ادامه یافت .

در این دوران هچنین خط بهبود روابط با کشورهای عرب منطقه و به ویزه عربستان سعودی نیز بخصوص و ازسوی هاشمی رفسنجانی پی گیری می شد .

در کنار خط عادی دیپلماتیک از بعد از پایان دولت دوم هاشمی رفسنجانی تغییراتی در عرصه سیاست منطقه ای ایران به وقوع پیوست . در سال 1376 قاسم سلیمانی فرمانده لشکر 41 کرمان به جای احمد وحیدی به فرماندهی نیروی قدس که به تدریج نام آن به سپاه قدس تغییر می کرد منصوب شد .

از این زمان به بعد ماموریت و وظایف سپاه قدس در منطقه و به ویژه در کشورهای افغانستان با حمایت از نیورهای مخالف طالبان  به هربری احمدشاه مسعود، کردها و معارضان عراقی در عراق و... افزایش یافت . 

از همین دوران است که رویکرد ایران در قبال تحولات منطقه  واصولا در کل سیاست خارجی دچار یک تغییر و دگردیسی شد .این تغییر عبارت بود از جایگزینی نگاه و رویکرد  استراتژیک به جای نگاه ایدئولوژیک ونگاه هژمونیک به جای نگاه انقلابی

در کنار این تغییر رویکرد به تدریج وظایف وزارت امورخارجه نیز به سپاه قدس منتقل شد و تصمیم گیر اصلی در تحولات منطقه سپاه قدس شد . واین وظعیت تا به آنجا گسترش وتعمیق پیدا کرد که به عنوان نمونه در جریان دعوت از بشار اسد به تهران وزارت امورخارجه اساسا از صحنه غایب بود . امری که به استعفای جواد ظریف از وزارت امور خارجه منجر شد .

نمونه دیگر این کارسپاری را می توان در سفرای ایران در عراق مشاهده کرد . از چهار سفیر ایران بعد از سقوط طالبان به این سو سه نفر از آنها یعنی حسن دانایی فرد، ایرج مسجدی و محمد کاظم آل صادق از اعضای سپاه پاسداران بوده اند.

از سوی دیگر سه اتفاق مهم که د سال های اولیه دهه 1380 رخ داد در تعیین سمت و سوی سیاست منطقه ای ایران تاثیر بسزایی داشت . این سه اتفاق عبارت بودند از حمله آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان در پاییز 1380، افشای برنامه هسته ایران در مرداد 1381 و سرانجام جمله نظامی آمریکا و متحدینش به عراق که سقوط صدام و تغییر رژیم عراق منتهی شد .

حملات نظامی آمریکا و متحدین به افغانستان و عراق ،از یک سو به همسایگی ایران و  آمریکا منجر شد و از سو ی دیگر با توجه به آشفتگی وهرج و مرج وبی ثباتی اوضاع داخلی که تاثیر مستقیمی بر ایران نیز داشت به نوعی تشویق و تهییج ایران به تلاش برای بسط نفوذ و دخالت در کشورهای مزبور و به دنبال آن دیگر کشورهای منطقه بود.

دراین شرایط جدید و با توجه جایزگزینی رویکرد استراتژیک به جای رویکرد ایدئولوژیک ، تلاش همه جانبه برای نفوذ هرچه بیشتر اما نه به مانند رویکرد ایدولوژیک برای احقاق حقوق فلسینی  ها و مسلمانان تحت ستم بلکه برای گسترش قدرت برای چانه زنی در جهت استراتژی بقا بود . دیگر بمانند سرود از ازیتره تافلسطین تا چنوب لبنان که در سال های اول انقلاب از رادیو وتلویزیون پخش می شد نجات مستضعفان مد نظر نبود و به همین دلیل به سادگی بر روی ظلم هایی که در نقاط مختلف و به ویژه در روسیه و چین بر مسلمانان می­ر فت چشم ها  به سادگی  وفوریت بسته میمیاند وبهه امید برخورداری از حمایت آنها در مجامع بین المللی در قبال سرکوب مسلمانان سکوت اختیار می شد.

در کنار این تحولا افشای برنامه هسته ای ایران سبب شد تا بیش از دودهه فشارهای همه جانبه بین المللی ، همه وجوه حیات ایران و جمهوری اسلامی را  دربربگیرد . علاوه بر آن نزاع میان ایران و اسراییل که همواره بعد از انقلاب به شکل پنهانی وجود داشت ( به رغم برخی همکاری های پنهانی تر و فوق سری به ویژه در زمینه تامین سلاح) از پرده برون افتاده ودوطرف علن برای یکدیگر شمشیر از رو بکشند . این تقابل همه جانبه از سوی اسراییل از راه های گوناگون واز جمله ترور شخصیت های اتمی ایران، خرابکاری در مراکز اتمی و نظامی و حتی غیر نظامی ، حملات سایبری و نیز  افزایش بی سابقه حملات تبلیغاتی و دیپلماتیک برای واردآوردن فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی در جهت عقب نشینی از شعارها و اهداف خود در منطقه بود.

حملات متعدد پهبادی به سایت های نطنز وکرج ، حمله و خرابکاری در سایت پارچین ، انفجار مرکز موشکی ایران در ملارد، وترور افرادی همچون علی محمدی وفخر ی زاده ، احمدی روشن ، شهریاری  وحملات سایبری که از جمله آنها ویروس اتاکس نت را باید نام برد اقداماتی بود که در پاسخ به آنها ایران نیز به ویزه با حملات سایبری به مراکز عمدتا صنعتی و اجتماعی ونیز با حمله های نظامی از طریق نیورهای نیابتی خود وبه ویزه فلسطینی ها به آنها پاسخ های کم یاز ادی را داده و می دهد.

اما اسراییل در کنار تحرکات ایذایی نظامی وسایبری خود از اواخر دهه 1380  و به ویژه در دهه 1390 تحرکات دیپلماتیک گسترده ای را نیز با کمک امریکا در قبال ایران آغاز کرد . اوج این تحرکات را می توان در افزایش حضور و نفوذ اسراییل در کشورهای همسایه ایران همچون اقلیم کردستان، جمهوری آذربایجان، وتاحدود کمتری ترکمنستان ملاحظه کرد .

این حضور اسراییل در جمهوری اذربایجان و اقلیم کردستان تا آن اندازه بود که ج م را به حملات نظامی به اقلیم کردستان ونیز اعتراضات مکرر ایران به  مقامات اقلیم کرد و جمهوری آذربایجان وادار کرد .

در کنار آن اسراییل و حامی اش آمریکا در دوران ترامپ با استراتژی ایجاد ارتباط سیاسی با کشورهای عرب پیرامون خود تلاش کرد تا حلقه محاصره و نیزانزوای ایران را هرچه بیشتر تنگ و تنگ تر کند . طرح آبرام که به برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک میان امامرات متحده عربی و بحرین با اسراییل انجامید و نیز تلاش برای ایجاد رابطه با عربستان که ناکام ماند بخشی از این استراتژی به شمار می رفت .

اما در این سو ج م به رغم همه فشارهایی که برخود احساس می کرد تلاش در افزایش نفوذ خود در منطقه و به کارگیری سیاست النصر بالرعب که در داخل جواب داده بود در منطقه و در مقابل کشورهای عربی داشت . حمایت تجهیز نیروهای نیابتی در عراق ، سوریه ، یمن و به ویژه مسلح ساختن حزب الله لبنان و برخی گروه های فلسطینی به موشک های کوتاه و میان برد ، حمایت از مخالفان امیر بحرین و رژیم عربستان بخش هایی از این سیاست بود که طراحی و اجرای آن بر عهده سپاه قدس قرار داشت .

در این میان موفقیت در دو عرصه یعنی شکست داعش که در همکاری میان  ج م و نیروهای غربی صورت گرفت و حفظ بشار اسد در قدرت و شکست طرح سرنگونی وی که با کمک و همکاری ایران و روسیه صورت گرفته بود موجب احساس قدرقدرتی در نزد سیاستمداران ج م و در مقابل احساس ترس در نزد کشورهای منطقه و به ویژه اعراب می شد .

در این شرایط وبا بالا گرفتن تنش میان اسراییل و ایران، وتهدید کشورهای همسو با غرب در منطقه از وسی ایران که اگر به ایران حمله شود این کشورها از تلافی ایران مصون نخواهند ماند ، کشورهای عربی و به ویژه امارات و عربستان و بحرین به تدریج به این جمعبندی می رسیدند که در صورت وقوع جنگ میان اسراییل و ایران ، آنها ضربات  خسارات بسیار بزرگی را از حمله ایران و نیروهای نیابتی آن دریافت خواهند کرد .  

بنابراین برای مقابله با این تهدید باید کاری کرد . ولی آنها که می دانستند قدرت و امکان مقابله با ایران حتی در صورت حمایت آمریکا و اسراییل را ندارند به فکر افتادند تا به جای حل نظامی مساله  به راههای دیگر فکر کنند .

این جمعبندی های جدید علاوه بر بی نتیجه ماندن جنگ در یمن، به تلاش های چین از یک سو برای اجرای طرح یک کمربند یک جاده و نیز طرح آمریکا و متحدانش موسوم به طرحI2U2از سوی دیگر با سرمایه هنگفت ۶۰۰ میلیارد دلاری مرتبط بود.

حضور روزافزون چین در منطقه که از مدتی قبل از لاک دفاعی خود خارج شده و برای دستیابی به منابع انرژی ، بازار سرمایه گذاری و نیز بازار مصرف منطقه تلا شهای جدی را اغاز کرده بود تاثیر بسیاری بر سیاست های منطقه ای طرف های درگیر در منطقه و ازجمله ج م و کشورهای اعرابی داشت  .در حالی که همه طرف های از حضور سرمایه چینی در منطقه استقبال می کردند اما مساله اصلی چین آن بود که آنها برای سرمایه گذاری در کشورهای منطقه نیاز به ثبات وامنیت داشتند و تاکید همیشگی آنها این بود که برای سرمایه گذاری در هر کشور باید ثبات و امنیت در ان کشورها که ضامن بازگرداندن سرمایه چینی ها باید تامین و تضمین شود .

این احساس خطر ونیاز هم از سوی اعراب وجود داشت و هم ایران آن را برای حفظ بقای خود ضروری می دانست . وضعیت ویژه ایران که فشار تحریم ها و انزوا را بیش از پیش احساس می کرد سبب می شد تا همچون اعراب یکباره ضرورت برطرف کردن دشمنی ها و کینه های قدیمی رابه یاد بیاورد ودر نتیجه  به تجدید نظر در سیاست خود در قبال دشمنان و ر قبای منطقه ای خود فکرکند.

اما مساله دیگری نیز در این میان وجود داشت . به رغم آن که به لحاظ سیاسی  ایران به چین نزدیکتر از اعراب بود  ولی روابط اقتصادی چین با اعراب قابل مقایسه با ایران نبود  در حالی که  میزان یک سرمایه گذاری  چین در قطر به 60 میلیلارد دلار می رسید و آنها فقط در عراق با آن همه مشکلات امنیتی تنها در سال 2020 ، 5/10 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده بود ، میزان سرمایه گذاری شان در ایران طی 17 ماهه منتهی به بهمن 1410 فقط 185 میلیون دلار بود.

این مساله به این معنا بود که در نگاه چین نیز  نیز تحرکات ایران در منطقه از جمله علل و عوامل برهم خوردن ثبات و امنیت منطقه به شمار می ورد و  ج م باید در سیاست های منطقه ای خود تجدید نظر کند .

 در چنین وضعیتی ودرحالی که افزایش فشار تحریم ها  در کنار فساد و ناکارآمدی ها  اقتصاد ایران را به مرز فروپاشی نزدیک کرده بود سرانجام ایران مجبور شد  به رغم همه شعارها و تلاش ها ، به رغم حمله به سفارت عربستان در تهران ، به رغم موشک هایی که از سوی نیروهای نیابتی اش به سمت شهرهای عربستان  امارات وکشتی­های آنها روانه  ساخته بود از اواسط سال 1401 تصمیم به چرخش بگیرد . در نتیجه ایران و کشورهای عربی که تا چندی قبل با تهدید یکدیگر روز رابه شب می رساندند در زمانی نه چندان بلند دشمنی ها را در ظاهر کنار گذاشتند و ابتدا در بغداد و سرانجام در پکن دست  دوستی به سوی یکدیگر دراز کردند.

با این همه وبه رغم این برقراری رابطه دیپلماتیک ، وضعیت همچنان بی ثبات است . واقعیت این است که هژمونی طلبی ج م به رغم اظهارات اخیر رهبری در خصوص در پیش گرفتن انعطاف در برابر مسائل همچنان جای خود را در سیاست منطقه ای ایران حفظ کرده است. کنار گذاشتن این سیاست به معنی ترک شعارهایی است که چهارده اج م با آنها زیسته است واگرچه ج م از این شعارها بر خلاف دهه اول انقلاب دیگر به فکر رهایی مستضعفان و به ویژه مسلمانان و فلسطینی ها نیست و از نفوذ و قدرت خود برای سنگین تر کردن کفه خود در مذاکرات سود می جوید ولی این به منزله آن نیست که اسراییل و کشورهای عربی این  رویکرد جدید را به منتزله منتفی شدن خطر از جانب ایران تلقی می کنند .

در نتیجه هرآینه ممکن است با وقوع کیک اتفاق پیش بینی نشده بار دیگر میانه دو طرف برهم خورده ووضع به حالت سابق بازگردد.

از سوی دیگر  ودر کنار این مسائل ژئوپلیتیک ، ایران با مسائل عدیده دیگری در روابط خود با کشورهای همسایه واعراب رو به رو می باشد که از جمله مهم ترین آنها مساله آب است که به منازعه گاه و بیگاه میان ایران، ترکیه ،عراق و افغانستان می انجامد. خودداری کشورهای مزبور از پرداخت حقابه ایران مشکلات زیست محیطی و انسانی بیشماری را دراستان های غربی ایران ونیز در سیستان و بلوچستان پدید اورده است که در صورت ایستادگی بر سر آنها به طور روزافزونی به  تنش میان آنها و ایران می افزاید .  


صحبت ارائه شده در جلسه دغدغده های ایران در  ۶ خرداد ۱۴۰۲

 

Comments


bottom of page